
1984
داستان در سال ۱۹۸۴ و در شهر لندن رخ میدهد، اما نویسنده آن را ۳۵ سال قبل، در سال ۱۹۴۹ نوشته است، درست زمانی که جنگ جهانی دوم به تازگی تمام شده بود و جهان خطر تسلیمشدن در مقابل حکومتی ظالم و دیکتاتوری را به خوبی احساس میکرد. او که با این داستان در تلاش بود به غرب هشداری بدهد و شرایط جامعه کمونیست را تشریح کند، تا مدتها اجازه انتشار نداشت. وینستون اسمیت کارمند سازمانی در حکومتی تک حزبی و توتالیتر در شهر لندن است. حکومتی که شعارش برادری و برابری است اما هیچ شباهتی به شعارش ندارد. ذات حکومت به شدت طبقاتی است. زندگی همه مردم تحت نظر است و هر حرکتی از جانب مردم کنترل میشود. هیچ کسی نمیتواند حتی برای یک لحظه احساس تنهایی کند و حقیقتا تنها باشد. مردم از حقوق عادی خود، مثل حق عاشق شدن، ازدواج کردن مگر برای تولید مثل، حق تفکر و مطالعه ندارند. فقط میتوانند چیزی را بگویند که حزب میگوید. فقط میتوانند در جمعهای دوستانهای شرکت کنند که در آنها از حکومت سخن برود. فردی که در راس حکومت است، همه جا حضور دارد. عکسهایش همه جا هست و مردم طوری او را میپرستند که گویی خداست. اما هیچکسی تا به حال او را ندیده است. وزارتخانهها هرکدام کاری را انجام میدهند که ربطی به نامشان ندارد و مردم حتی به خاطر داشتن عواطف و احساسات انسانی، مجرم شناخته میشوند... بعد از اینکه نویسنده فضای خفقان آور، وحشتزا و منزجر کننده را تشریح کرد،به سراغ وینستون اسمیت ۳۶ ساله میرود. مردی که مخفیانه برای خودش یک دفترچه یادداشت دارد، افکار آزادیخواهانهاش را یادداشت میکند و دست به کارهای ممنوعه و شجاعانه میزند: عاشق میشود، فکر میکند. قرارهای پنهانی میگذارد و مبارزه میکند...داستان در سال ۱۹۸۴ و در شهر لندن رخ میدهد، اما نویسنده آن را ۳۵ سال قبل، در سال ۱۹۴۹ نوشته است، درست زمانی که جنگ جهانی دوم به تازگی تمام شده بود و جهان خطر تسلیمشدن در مقابل حکومتی ظالم و دیکتاتوری را به خوبی احساس میکرد. او که با این داستان در تلاش بود به غرب هشداری بدهد و شرایط جامعه کمونیست را تشریح کند، تا مدتها اجازه انتشار نداشت. وینستون اسمیت کارمند سازمانی در حکومتی تک حزبی و توتالیتر در شهر لندن است. حکومتی که شعارش برادری و برابری است اما هیچ شباهتی به شعارش ندارد. ذات حکومت به شدت طبقاتی است. زندگی همه مردم تحت نظر است و هر حرکتی از جانب مردم کنترل میشود. هیچ کسی نمیتواند حتی برای یک لحظه احساس تنهایی کند و حقیقتا تنها باشد. مردم از حقوق عادی خود، مثل حق عاشق شدن، ازدواج کردن مگر برای تولید مثل، حق تفکر و مطالعه ندارند. فقط میتوانند چیزی را بگویند که حزب میگوید. فقط میتوانند در جمعهای دوستانهای شرکت کنند که در آنها از حکومت سخن برود. فردی که در راس حکومت است، همه جا حضور دارد. عکسهایش همه جا هست و مردم طوری او را میپرستند که گویی خداست. اما هیچکسی تا به حال او را ندیده است. وزارتخانهها هرکدام کاری را انجام میدهند که ربطی به نامشان ندارد و مردم حتی به خاطر داشتن عواطف و احساسات انسانی، مجرم شناخته میشوند... بعد از اینکه نویسنده فضای خفقان آور، وحشتزا و منزجر کننده را تشریح کرد،به سراغ وینستون اسمیت ۳۶ ساله میرود. مردی که مخفیانه برای خودش یک دفترچه یادداشت دارد، افکار آزادیخواهانهاش را یادداشت میکند و دست به کارهای ممنوعه و شجاعانه میزند: عاشق میشود، فکر میکند. قرارهای پنهانی میگذارد و مبارزه میکند...
book_format
book_license
IRR 25000
reviews
rating_snapshot
select_a_row_below_to_filter_reviews
0
0
0
0
0
0
overall
average_customer_ratings
review_for_this_book
share_your_thoughts_with_other_readers
more_Information
description_of_book
داستان در سال ۱۹۸۴ و در شهر لندن رخ میدهد، اما نویسنده آن را ۳۵ سال قبل، در سال ۱۹۴۹ نوشته است، درست زمانی که جنگ جهانی دوم به تازگی تمام شده بود و جهان خطر تسلیمشدن در مقابل حکومتی ظالم و دیکتاتوری
additional_information
about_the_authors

آنتوان اگزوپری
table_of_content
recommended
based_on_the_books_you_like_and_read